پرتاب پرشتاب ایهام ها چمبره تصویر بر پیراهن اثر جنون واژه ها رقص خیال در آینه ی تخیل ایجاز سخن وصداقت کلام همه سپید شدند تا تو گره از موها گشوده گرد غم از شاخساران روسری بتکانی به عابران شعر لبخند بزنی وبرای باد لالایی…
سهم من و تو از بودن رشته های الفت ما حلقه به حلقه گیسو به گیسو تو در تو دست در دست و من که وامدار نوشیدن قهوه ی دلتنگی تو شدم در عصری سرد به انتظار آمدنت از کوچه پاییز کتابهایم نشانی تو را…
نامت را جوانه صدا خواهم کرد که شکوه باور بیکرانه ی عشقی در ترنم عاشقانه ی باشکوه اساطیری فصل ها جایی که واژه ی انسان فخامت بار معنا مییابد وقتی تو هستی واز گُل، آفریده شدن کلامت سهم تو می شود در دور دست های…
تندیسی از محبت تو چراغ سبز مهربانی ات ومن که چون شاخه گلی روبه احتضار با آمدنت وجودش لبریز مهر می شود وتنفس در شریانش شوری سبزینه به بار می آورد که همه مرهون سخاوت طبع توست #علیرضا_ناظمی 6
دلم آشیانه ای می خواهد لابلای درختان کنار کلبه جنگلی در مسیر آتش ودود قلیان فضایی شاعرانه چایی گرم وقهوه ای تلخ کنار کسی که دلت گرم شود به بودنش کسی که می شود از حضورش هزاران رؤیا ساخت در دل شبهای خاطراتت کسی که…
برای ساعت عاشقی بی چشمداشتی از زندگی نفس های عمیق می کشم در هوای زلال عطر گلهای مریم حالا که درد تا شانه هایم آمده شوقی دارم به چشمانت بیا و آستانه تحمل مرا به سه چهار لبخند به اندازه یک بغل آرزو بالاتر ببر……