در خوابهای تردید دار تو دربستر محبت کبوترانه خواهم آمد وچشمهایمان آبستن بهار خواهد شد #علیرضا_ناظمی 2
لبخندهای تو افسون می کند آتش به دلم سالهاست شور می افکنی شعف می بخشی جان می ستانی ودر کارزار عشق همواره آدم را دلتنگ آن زیبایی هایت می کنی من سر فرودم وعاشقانه دوستت دارم زبانم درکام نمی چرخد پناهنده می شوم به شعر…
خیلی مشتاق بودم به چاپ اولین کتابت وحالا در زمستانی سرد در ییلاقی ترین روز حسرت به دل درآغوش گرم شعرهایت روزم را سپری می کنم چایی اشتیاق می نوشم وپای آتش کلماتت گُر می گیرم … #علیرضا_ناظمی 2
در تنگنای روزگار در تنگنای حادثه دستی از آستین برآر به تکانش غباری از شانه ای لبخندهای تو حُسن ختام یک فاجعه است بگذار همین چند ثانیه ی ملیح آن گُر گرفته غنچه برقی باشد که در تن انار رعد می اندازد تا در سان…
هوای برفی نگاه تو شورش مدام این دلدادگی عمیق چکامه های بیشمار ذهن من تقلای شفاهی تو برای از …هرچه خوبی گفتن از …هرچه خوبی نوشتن وحالا شعرهای من به یمن وجودت وآن نگاه برفی قشنگ همه با باوری سپید جان گرفته اند #علیرضا_ناظمی 2
سبد سبد گل ومن که تشنه دیدارت آسمان ریسمان می بافم برای لحظه لحظه های حضورت تو اما آرام قدم نهادی در دفتر شعرم بی دلواپسی وهنوز ناخدای سطرهای سپیدی که کاغدها را سیاه می کند ای یار آبی پوش دلارامم #علیرضا_ناظمی 2