برای بستن ESC را فشار دهید

0 27
1
علیرضا ناظمی

نامت راکه صدا می‌کنم و تو برمی‌گردی به اصل ادراک وجود شبیه قطاری که ریلهای خالی از ازدحام را درمی نوردد می آیی اما سرگردان وصدای پای سکوت تو شهر را به خلسه می کشد تو می ایستی با گله ای از پرستوهای عاشقِ کوچ…

0 24
1
علیرضا ناظمی

این شعرها بندرگاه کلماتند درتنش آبی زمین وجالیز واین خاک  خیابان خیس خورده ای است که به دریا می ریزد این ساحل دستهای خالی زنی ست آغوش گشوده به سمت رؤیا که بی تابیِ شبهایش سنگ می اندازد به چاه این موج بیقرار  دلتنگی مردی…

0 41
1
علیرضا ناظمی

از دلتنگی به سوی تو کوچ خواهم کرد دلم می خواهد باران شوی وبباری  بردستهای خالی من برچشمهای سرخ از غصه ام این روزها غروب که می شود راه گلویم را می بندد چون موج هایی از دریا کلاف واژه های ناسروده ام  وته نشین…

0 34
1
علیرضا ناظمی

از روشنایی حرفی بزن که تاریکی چون رشته های نخ در تاروپودم قلاب بافی کرده نه اینکه عاشق شب نباشم روشنایی را دوست‌تر دارم تاچون پیچک‌آشتی  بپیچد بر مکر مهتاب شب چیزی شبیه جنونی مطلق ودهان واژه ها از فرط علاقه به تو طعم گیلاس…

0 140
1
علیرضا ناظمی

اگر دربیداری به‌سراغم نیایی گله‌مند می‌شوم ازتو ازتو که سالهاست درحسرت دیدارت شبها وروزها را به سرشک دیده چشم‌ پالوده ام غمبار ودرخواب و رؤیا جواب سلام هایت رابلند‌بلند داده ام پس‌حالا به من بگو مگر می‌شود توباشی ومن خجالت ماه رابکشم تو باشی ومن…

0 103
3
علیرضا ناظمی

ممنونم از راه‌هایی‌که مرابه تو رساند وفصل هایی که آمدنت را مرتکب شد دلخوشم به جرعه شعری که پای مرا به نسیم نگاهت بازکرد وپای تورا به دامن واژه هایم آلود ما تازه به هوش آمدیم تودنبال گمشده‌ات گشتی ومن بدنبال رویاهای سال‌های دورم ودراین…