شاهد چشم های بارانی اش بودم با دیدگانی سرخ از انتهای کوچه درد می آمد ومن برایش دعا می کردم ودعوتش می کردم به شکیبایی پاهایش لرزان بود ودستهایش مملو از مهربانی به رویم لبخند زد می دانستم مثل قبل تحمل می کند این دردهای…
برف های یک ریز می کوبد برشانه های ناتوان من قافله ی خستگی را از فصل وَهم سبز بیرون بیا که بهارخانه خانه ی ما با تو تماشایی ست #علیرضا_ناظمی 2
پاییز را به خانه ما وجود تو ارمغان آورد برگ ریزانی که نوید بهار را دارد.. ورنگ آمیزی قشنگی که رنگین کمانی تماشا شد درآن حیاط قدیمی با خاطراتی شیرین ودور #علیرضا_ناظمی 2
هوای شرجی حوالی تو خط به خطِ خاطره های ِ دلخوشِ در کنار تو همه بوی بهار می دهند بوی تازگی بوی طراوت بوی پرندگی من این احساس به تو نزدیک بودن را سالهاست دارم نزدیک ِنزدیک به اندازه ی فاصله ی کوتاه بین دو…
من در رصد چشمان تو آیه آیه زیبایی می بینم جایی آنسوی نگاه آنسوی بیداری آنسوی عشق که واژه ها درد را زمزمه می کنند پرستو به لانه بر می گردد من به کوچه شما شعرهایت به دفترم واژه ها به دلتنگی دلتنگی به سینه…
نگاهی به افق های دور همراه با لبخند ملیحی امید باور که دل را قرص وامید را زنده می کند در دل شادمان تر از همیشه بی هیچ نگاهی به دغدغه های این روزهای در گذار دلخوش به آیه های مهر و مهرانه های انتظار…