برای بستن ESC را فشار دهید

0 15
2
علیرضا ناظمی

در قابِ پنجره‌ی خیالم سایه‌ی کودکی‌ام زانو زده است به تماشای باغچه‌ای  که از یاد تو شاخه‌های درخت آلوچه‌اش تا آسمانِ اساطیر قد می‌کشید… به چشمهایم که آیینه‌ی دریا بود نقشِ پروازِ سیمرغ افتاد و تو، چون آبِ زندگانیِ آناهیتا مرا به ژرفای رودِ احساس…

0 16
2
علیرضا ناظمی

در آتشِ نگاهت که هر بار شاخه‌های بی‌قرارم را می‌سوزاند قد می‌کِشم تا قامتم چراغِ شبانیِ ماه شود بر فراز تپه‌های سکوت… شب، وقتی باد، دامنِ سپیدت را  پر از بوی عطشِ زمینِ خشک تا زانوی ستاره‌ها بالا می‌زند دست‌هایت را گره می‌زنی به نخِ…

0 10
2
علیرضا ناظمی

دیده باز کن! تا سُهره‌ی عاشق در چشمانت آوازِ رسواییِ این سرِ بازار را با مضرابِ گیسویِ تابدارت بر وترِ سه‌ تارِ نگاهم بکوبَد… از دردِ شانه پهلویم چین خورد  به قاموسِ شکست واژه‌ها قرقره شدند از نخِ گلویم بختِ کجآمده پیچکِ خانه ی ما…

0 13
1
علیرضا ناظمی

نشسته بر لبِ پنجره ‌ی نگاه چشمانِ زنی، با گیسوانِ باد و آغوشی از نور شعله‌ور در مهتاب پر می‌کند از یادِ او مرا چه ناب… چه دلبرانه… و من، در این شکفتنِ بی‌قرار از پیله تا پروانه  تا شمعِ سحر در آغوشِ ترنمِ ملیحِ…

0 13
1
علیرضا ناظمی

در این شبِ وسوسه‌های بی‌قرار اشک‌هایم چون شهدِ قندِ تحتِ ضرباتِ بی‌امانِ زمانه ذره‌ذره می‌شکنند… دلم را می‌فرستم به پیشبازِ خاطره‌هایی که پشتِ پنجره‌های قدیمیِ حافظه هنوز دست تکان می‌دهند. به دامنِ اشتیاق دست می‌برم و انگشتانم را در خاکِ نمکینِ ریشه‌هایِ زلفِ تو به…

0 9
2
علیرضا ناظمی

صبح: بوی نانِ تازه همراه آفتاب از لابه‌لای پیچِ لولای در قدیمی تصویر کوچکم را در آینه ی بخارگرفته ی آشپزخانه زنده می‌کند… همان خنده‌های آفتاب‌نخورده‌ام و شبنمِ شادی‌های بی‌پایان آرزو ظهر: ضرب‌آهنگِ مادرانه‌ی سِنج بر دیوارهای گِلی کوچه می‌رقصد پنجره‌های چوبی رازِ آوازِ باد…