تصویر زیبای تو کنار شاخه ی گل رز فرتوری بود از هرچه زیبایی وسهم من از آنهمه قشنگی لبخندهای نمکین توست در شعرهایم که بی هوا می آیی ودلبری می کنی واژه ها بی حضورت ناکار آمدند بودنت حق مُسلّم شعرهای سپیدند #علیرضا_ناظمی 2
به تاراج می برد زمانه ذره ذره وجودت را تو اما عاشقی زنی از حوالی کوچه های باران که لطافت آفتاب را گره می زند به نسیم صبحگاه وتبسم باغچه را لابهلای شاخه های گلهای رز جا می دهد زنی که درد عشق دارد ولی…
در تنگاهای زمانه در خلوتی لبریز آرامش آمدی وخنکای دلم شدی دغدغه را از کالبدم دور کردی برایم مهر آوردی نشاطی مملو از عاشقانه های مدام وحالا من در ازدحام این عمیق خوشحالی دست درآغوش مهرت زندگی را با شادمانه ای عاشقانه تجریه می کنم…
خاتون من خاتون هزار آینه ی نگاه من خاتون لحظه لحظه ی خاطراتم طلوع کن از مشرق محض واژه ها استوار بایست مرا تماشا کن نور بخشش بخند و مسحورم کن به خط شعری خاتون من؛ خاتون هزاره های تکاپو و عشق خاتون افسونگری ها…
رها در پرنیان خیال رهیده از غمها رمیده از هرچه اندوه آشیانه بناکرده ای در سرخوشی های بی نهایت ومن چه بی صبرانه مشتاقم به دیدار تو حالا که غوطه وری در ژرفای خیال دلکش شعر وبا واژه ها نسبت داری آفتاب سلامت می کند…
من به تو فکر می کنم تو به دلتنگی هایت وهر دویمان به راز گل سرخ به فصل عطشناک آرزو به لحظه رسیدن ها به شور شاعرانه های عشق به وصال ودیگر هیچ… #علیرضا_ناظمی 2