برای بستن ESC را فشار دهید

1 100
2
علیرضا ناظمی

از قیچی تو اشک نمک می ریزد از چرخ خیاطی ات بغل بغل شکوفه از طاقچه بوی نان‌ محبت می آید از طاقه های ابریشم سرود مهر این کوک های مهربانی را  سوزن بزن…  مهرت را قالب بگیر … چین و چروک روزها را صاف‌کن…

2 108
2
علیرضا ناظمی

نهال ؛ حالا که تازه  قد کشیده است آه ، دق نکند !چقدر تا ماه فاصله دارد به کدام سو روانه باشم نارون ها را به تماشا بنشینم _از فرط عشق ثانیه_ و از فراتِ لبخندت جرعه‌ ای از مهتاب بنوشم بر لبِ دریای بی‌کرانِ…

1 107
1
علیرضا ناظمی

به استقبال چشمانت در پنجراه ِ افق خواهم دوید تا برای هفته‌ی بعد ریزشِ انگشتانت بر پوستم  چون برگهای باران  قامتِ خمیده‌ی آرزوها را با شرابی از نورِ دیدارت سیراب کند که من، چون اسفند ِنارسی درخاکستر خاموشی در سایه‌ی سنگینِ کوهی خفته بودم ـ…

1 97
4
علیرضا ناظمی

زخمه های سه تارِ شکسته اتاقی خالی از صدا در هیبتِ سربازی که چکمه هایش رگبارِ تاریکی را بر پیکرِ خاک می‌پاشد. مترسکها…  با کفشهای گِلی و پاهای خسته جغدی می‌شوند پیر  با آوازِ غرابی که از درختِ بلوط سینه می سوزد سایه‌ی ابرهای سیاه،…

1 157
1
علیرضا ناظمی

درخلوت  خیال  پلنگان  چشم  تو مدهوش  وسرخوشم با  خاطری  خوش  از  تپش  قلب کوچکت من  باز  از ملاطفت و بودنت خوشم پیشانی  ام  فراخ دستان  من  بلند آن  نازکان  مهر  حریر نفس پسند را ای نگار نازسمن موی خوش زبان هربار پیش کِش با لطف؛…

0 110
1
علیرضا ناظمی

من هنوز به باورِ پَرِهای سپیدِ بادبادکها که هر صبح از چینِ پرده‌ی خوابم می‌گریختند ایمان دارم… و به روشنای چهره‌ی نمناکِ مادرم که زیر فانوسِ لرزانِ سحر در گوشِ زمان می‌خواند: ستاره‌ای بر گُلوگاهِ تُنِکِ شب نشسته و تو روزی با انگشتانِ معصومِ آذرخش…