برای بستن ESC را فشار دهید

0 109
3
علیرضا ناظمی

دلتنگی مرا تا تماشای چشمهایت پیش می برد به من نگاهی از عشق ببخش ودر بستر شبهایم سیزده بار زاده شو بگذار من منِ متولد شده در سیزده نسل پیشتر  از ابری حوصله‌ی تو میوه‌ی عاطفه ‌بچینم دنیا جای‌قشنگی می شود وقتی ازمهتاب‌؛ سبزه‌ می‌روید…

0 106
3
علیرضا ناظمی

دستهای زلالی دارم چشمهای ابرناکی وصدای من تُرد است وشبیه هیچکس نیست  جز خودم ! روزها برایت شعر می‌نویسم شبها برایت حرف می زنم وآشیانه‌ی چشمهای تو چقدر مرا مجذوب خود می کند وقتی سوسوی‌حضورت‌ از پنجره ی نیم خیز شَرَق شَرَق می زند برگرده…

0 103
3
علیرضا ناظمی

دلخوشم‌به شعر به فکرکردن به تو  به‌همه‌ آن چيزهايی که مرایاد تو می اندازد ومن چه خوشبختم که وقتی شعر می گویم درخت‌لبخند می زند گلها آغوش وا می کنند پرنده ها بابالهایشان موسیقی می‌نوازند پنجره‌ها مَحرم می شود لابلای سطر های نوظهوری که ترجمان…

0 95
1
علیرضا ناظمی

چایی ات راگرم می نوشی قهوه ات راشیرین بگوچگونه زمستان راسپری کردی چند بهار رابه‌تابستان چند تابستان را به پاییز گره زدی واز وقتی عاشق شدی روزها راچگونه می گذرانی!؟ شبها را چطور !؟ با تو‌ ما در جای محکمی ایستاده ایم دربن کوه که…

0 101
2
علیرضا ناظمی

بهارآغازرویش‌دوباره ماست درجهانی که سودای نامش را داریم درراهی که دل به اعتبارش سپرده ایم در مخمصه های پیش رویش درچارچوب عاشقانه هایش جایی که زمان درآن متوقف است ومهربانی درآن متوقع جایی که زن درآن نور است زلال‌همچون جاری احساس وچشمهایش دو تصویر قابل…

0 95
5
علیرضا ناظمی

اگرتو‌ می خواستی باران هم‌می بارید شبیه الان که خواستی ومن عاشقت شدم شبیه قاشقی که خم شد شبیه مدادی که تعظیم کرد ورقی که بُر خورد اصلا توکیستی؟ که هرچه بخواهی می شود توبازتاب قانون هشتم کدام واقعه ای که‌من درحسرت تماشایت اینگونه دیوانه‌وار…