در تنگنای روزگار در تنگنای حادثه دستی از آستین برآر به تکانش غباری از شانه ای لبخندهای تو حُسن ختام یک فاجعه است بگذار همین چند ثانیه ی ملیح آن گُر گرفته غنچه برقی باشد که در تن انار رعد می اندازد تا در سان…
هوای برفی نگاه تو شورش مدام این دلدادگی عمیق چکامه های بیشمار ذهن من تقلای شفاهی تو برای از …هرچه خوبی گفتن از …هرچه خوبی نوشتن وحالا شعرهای من به یمن وجودت وآن نگاه برفی قشنگ همه با باوری سپید جان گرفته اند #علیرضا_ناظمی 2
سبد سبد گل ومن که تشنه دیدارت آسمان ریسمان می بافم برای لحظه لحظه های حضورت تو اما آرام قدم نهادی در دفتر شعرم بی دلواپسی وهنوز ناخدای سطرهای سپیدی که کاغدها را سیاه می کند ای یار آبی پوش دلارامم #علیرضا_ناظمی 2
سمت خیال پنجره ی پاییز این روزها شدید دلتنگ می شوم گاهی برای تو گاهی برای مهر #علیرضا_ناظمی 2
ماهی در آب کبوتر در آسمان درخت در جنگل گل در بوستان قرار می گیرد و من همنوای آبی آسمان هم آغوش درختِ گل با خیالی کبوترانه آشیانه می گیرم در دلبخواهی هویدای چشمهایت #علیرضا_ناظمی 1
شبیه رعد شبیه باران شبی از دل حادثه آمد و از نبض جولان سِترگ عمیقی مرا با خبر کرد احساسهایش گونه هایم را نَم نَم درنوردید چشمانم را به پنجره گره زد بارش شهابی واژه هایش قلبم را به نَفَسش دوخت بی آنکه بداند من…
