برای بستن ESC را فشار دهید

0 24
1
علیرضا ناظمی

فریاد شب بر ریشه‌های عمیق ما که درخاکند هولی می اندازد تاریک ودر گرگ ومیش آفتاب نزده ی سحر دلوی در چاه وارونه راه می رود با جسارتی عمیق ومن که چون ستاره های مختلف در شهر گرداگرد تو می گردم خریدارم به آهی جوانی…

0 22
1
علیرضا ناظمی

چشم های های بسته من گلواژه های مهر تو و سایه سار وجودت تابیده بر من وه که من چه خوشبختم در این روزگار خالی از عطر یادها همنفسی دارم چون تو دلسپرده و خاطر خواه واین لطف کمی نیست جهانی با تو دراین ضیافت…

0 31
1
علیرضا ناظمی

از لطافت دستهای تو می توان ره به آسمان برد در خاک قدم می زنیم وعرصه محبت تو در رویارویی عقل وخرد وتبسم آیینه وار هنر نقش نگین می یابد به گوهرانگی فطرت در فرتورهایی که به زوایای بی نهایت احساس پیوند می دهند چشم…