برای بستن ESC را فشار دهید

0 53
1
علیرضا ناظمی

بلوغ عطشناک مهربانی تو نفسِ جادویی واژه هایت چشمهای تو که جلد آغوشم شد ودستهای تو که مرواریدهای غلطان مهر را در واژه هایی خرسند به نگاه مهربان عاشقی چون من پیوندی‌عمیق زد با چاشنی سلام وخورشید موهای تو که چنگ انداخت‌دردلم وقبیله‌ی شعرهای خُردپیکرم…

0 42
2
علیرضا ناظمی

راه سبزِ رسیدن به تو با سیزده‌ تابلوی شعر سپید با چشمان قشنگت که در مردمک آنها کهکشانی از ستاره‌های درخشان می‌چرخد درجان من  احساسی آفریده که واگویه‌ی آن هزار منظره سکوت می طلبد تا راز این عمیقِ دلبخواه فاش نشود چه کنم !؟ که…

0 45
1
علیرضا ناظمی

به پهنای چشم گریستم و درست راس ساعت بیست‌وچهار دستی در سایه‌ روشن مهتاب شانه‌ام را بوسید و حالا مدتهاست در سکوتِ تیک‌تاک ساعت  بی‌دغدغه تا تهِ استخوانهایم  در من فرو خفته عطش دلتنگی به میزبانی چشمانش در گرمای نفس‌هایی نزدیک که می‌گفت: دوستت دارم…

0 47
1
علیرضا ناظمی

در ازدحام کوچه جهان از چشمم ریخت ومن که مسافری بودم با دستهای خالی نازِ دخترانه‌ات، چون نسیمِ ناگهان آمد صدای خنده ات از پیچ کوچه ‌پیچید و‌ من بی هوا  دل بریدم دل دادم دل را آتش برد وحرارت عشق تو مجابم کرد به…

0 81
1
علیرضا ناظمی

بوی پیچک های پیچیده در هوای خانه ناز طناز زنانه ی تو درعصرهای دلگشای حیاط رقصِ خرامان گامهایت روی سنگفرش های مضطرب خانه نقش نفس های تو بر پرده های پنجره بوی دلکش تنهایی وسلام تو به کتاب وآینه های بشارت بامدادی تا شامگاهی ات…

0 59
2
علیرضا ناظمی

ابر را باورکردیم ودرذهن شیشه ای پنجره گل کاشتیم نخستین‌ترانه‌ها را باشوری دل‌انگیز به کالبد رابطه‌ آوردیم وکفشهایمان تامقصد همپای ما شد  با بوسه‌ای عاشق شدیم با باد اندیشه‌هایمان رابه اشتراک گذاشتیم وبادبادک‌هایمان پر گرفت نفسِ مان پنجره شد قلبهایمان زبان ایستادیم درتماشا واز کنارمان‌عبور…