برای بستن ESC را فشار دهید

0 18
1
علیرضا ناظمی

تو رفته ای از کوچه دلم من هرغروب گریان لبخندهایم را شعر می کنم حرمان درد غریبی ست درد مشترک ما نبودن است پاییز آمده انارها افتاده اند برگها ریخته اند من سراپا هنوز هرعصر تو را نفس می کشم محال است بی تو  این…

0 15
1
علیرضا ناظمی

جهیدن باد در آغوش تو غوغای دامن وشالت رقص دلبرانه انتظار چشم های بسته تو  گل های رز زرد در دست تو استشمام بوی عشق وچقدر عمیق ادراک داری قرار بیقرار امروزت را وقتی قدم در خیابان می گذارم وتو با لبخند نامم را صدا…

0 39
1
علیرضا ناظمی

همیشه به زنهای عاشق فکر می کنم وغبطه می خورم به حالشان که شبیه پرنده بر شاخساران درختی لانه بنا می کنند بال می گشایند زندگی می کنند ووجودشان لبریز است از اعتماد شادی در نهادشان رخنه کرده است به خدا توکل دارند ونفس کشیدن…

0 40
2
علیرضا ناظمی

برای بعد از خودمان باید… حرف تازه ای به یادگار بگذاریم انسانهایی هستیم از شرق به غرب دونده واز شمال به جنوب رونده درپیچ هاسرگردانیم ودر عمیق آتشبارهای زندگی چون مردمان مستأصل دست بر دست ایستاده ایم در کنجی باید برخیزیم از زمخت ذرات معلق…