برای بستن ESC را فشار دهید

0 16
1
علیرضا ناظمی

چابک وسراپاشور درهمهه ی غریو درختان جنگل ره به کار زار بودن پیش می بریم بی هیچ هراسی از تبر ، تبر ، تبر وبی هیچ التماسی  از هرچه شقاوت اجانب اینجا دل هر درختی پاسبان هویت هاست وسلام اولین پاسخ هر دوست به روشنا…

0 20
1
علیرضا ناظمی

آمدی در واپسین یک روز سرد با شال کرم وکفش های مشکی آرام آرام و از نفیر گام های تو امیدها شکل گرفت آرزوها به ثمر نشست درختها راوی قصه ی ما شدند چهارشنبه خاطره شد من در رویای تصاحب تو سبز پوشیدم واژه ها…

0 18
1
علیرضا ناظمی

سهم من از زندگی همین آواهای ماندگار توست درسکوت شبها به وقت خواندن دموکراسی عشق در خط به خط قصرآبی وصداهای سهمگین حوالی تو که در ذهن می پراکند واترینگ از بلندی های بادگیر ومن چقدر دستانم تهی ست که  نه می توانم چشمهایت را…

0 12
1
علیرضا ناظمی

همه چیز برمی گردد به تو به فصل خوب خوشه چینی از باغ کتاب به زمان آبیاری گلهای باغچه به وقت هایی که نگذاشتی هدر بروند کتاب خواندی ورزش کردی وبرای پروژه های ناتمامت تمام وقتت را گذاشتی وحالا خستگی جان پناه لحظه هایت شده…

0 8
1
علیرضا ناظمی

این روزها لبریز دردند نفس هایم و گرد غم شیشه های عینکم را تیره کرده است بدجور در آشفته حالی ام شبها برشانه های خانه شبیه تابوتی راه می روم تا صبح درهیاتی جدید به زندگی برگردم رنج های بی شمارم را لبخندهای همیشگی ام…