زندگی سهم زیادی ست از پاورقیهای بسیاری که تن داده اند به درحاشیه بودن این اصل ماجراست بوق ممتد نگاه های رهگذران خاکریزهایی از فاصله ملاقات های نامفهوم چشمها جولان تک سرنشین خودروها وقتی اسباب دوستی فراهم و پرشده است شهر از سکانس انعکاس های…
باید بگردی تا نیمه ی گمشده ات را پیدا کنی این اتفاق زمانی می افتد که تو او را انتخاب کرده باشی وچشم انتظار لبخندی هستی که دلت می خواهد تا آشیان درآشیانه ی مهرش بگیری وبعد… #علیرضا_ناظمی 1
در نیلگون بیکرانه ی نگاهت غرقه می شوم با التماسی همیشگی وبغضی بلند که صیقل می دهد جان را انگشت به دهان پهلو به پهلوی ِ دهاندره های عصرهای جانسوزم وقتی پرسه می زنی در من و رشحه می افکنی درتن ومی بری بیاراده از…
نگاه متفکرانه تو به سمت افق ودغدغه های همیشه ات که ترا تا دوردست ها همراه خود می برد ومنی که آمده ام تا از شانه ات نمی آه برگیرم بس کن در دایره آلام حبس شدنت را بیا و رشته مهر درفکن گامی با…
عشق را از بر بودیم وشهد شیرینش راجرعه نوش دستهایمان تقاص کدامین گناه را دادند وچه شد که ما ازهم دورافتادیم وقرار های ملاقاتمان اینچنین طولانی شد من دوباره تلاش می کنم تو دستی بجنبان بگذار دوباره در ما نفس بکشد شعر در هوای بی…
شبیه هیچکس نبوده ای ومن دستهای تو را در تندباد هذیان پاییزی سخت گرفته ام حالا چشمهایت را بازکن بندر، دریا … و بادبان های برافرشته دیگر از دیلاق درد نگو موج ها تاب شنیدن ندارند خودت را بسپار به اقیانوس بیکران لب تر کن…