برای بستن ESC را فشار دهید

0 10
1
علیرضا ناظمی

زندگی سهم زیادی ست از پاورقی‌های بسیاری که تن داده اند به  درحاشیه بودن این اصل ماجراست بوق ممتد نگاه های رهگذران خاکریزهایی از فاصله ملاقات های نامفهوم چشمها جولان تک سرنشین خودروها وقتی اسباب دوستی فراهم و پرشده است شهر  از سکانس انعکاس های…

0 4
1
علیرضا ناظمی

در نیلگون بیکرانه ی نگاهت غرقه می شوم با التماسی همیشگی وبغضی بلند که صیقل می دهد جان را انگشت به دهان پهلو به پهلوی ِ دهاندره های عصرهای جانسوزم وقتی پرسه می زنی در من و رشحه می افکنی درتن ومی بری بی‌اراده از…

0 8
1
علیرضا ناظمی

عشق را از بر بودیم وشهد شیرینش راجرعه نوش دستهایمان تقاص کدامین گناه را دادند وچه شد که ما ازهم دورافتادیم وقرار های ملاقاتمان این‌چنین طولانی شد من دوباره تلاش می کنم تو دستی بجنبان بگذار دوباره در ما نفس بکشد شعر در هوای بی…

0 9
1
علیرضا ناظمی

شبیه هیچکس نبوده ای ومن دستهای تو را در تندباد هذیان پاییزی سخت گرفته ام حالا چشمهایت را بازکن بندر، دریا … و بادبان های برافرشته دیگر از دیلاق درد نگو موج ها تاب شنیدن ندارند خودت را بسپار به اقیانوس بیکران لب تر کن…