برای بستن ESC را فشار دهید

0 14
1
علیرضا ناظمی

از تو می نویسم  وبرای چشمهای تو درست حالا که در پلک شب اسیر تقدیریم پیغامش را یاکریمی از پنجره نیمه باز آورد تا جانمان را به شعر به چند جلد کتاب به خاکستر آتشی که ققنوس از آن برمی خیزد پیوندی ابدی بزند در…

0 17
1
علیرضا ناظمی

سینه سرخی آسمان و بدگمانی های من به رابطه ای که دلشوره هایش گونه هایم را می شوید من به درنگ عشق در کالبد تن واقفم وحسرت گنجشکی را دارم که تشنه جرعه ای مهربانی ست در پاییز زنگار گرفته وحالا در گذرگاه شهریور به…

0 6
1
علیرضا ناظمی

من هنوز درهوای تو نفس می کشم مادرم دیشب به خوابم آمده بود دستهایت را حنا گذاشت برایت کِل کشید و پیشانی تو را بوسید دهان تو بوی عسل می داد کسی بلند گفت: تو برای چیدن گل رفته ای من هنوز منتطرم از راه…