سینه سرخی آسمان و بدگمانی های من به رابطه ای که دلشوره هایش گونه هایم را می شوید من به درنگ عشق در کالبد تن واقفم وحسرت گنجشکی را دارم که تشنه جرعه ای مهربانی ست در پاییز زنگار گرفته وحالا در گذرگاه شهریور به…
من هنوز درهوای تو نفس می کشم مادرم دیشب به خوابم آمده بود دستهایت را حنا گذاشت برایت کِل کشید و پیشانی تو را بوسید دهان تو بوی عسل می داد کسی بلند گفت: تو برای چیدن گل رفته ای من هنوز منتطرم از راه…
سالهاست پوشینه پشمین به تن دوخته اند ما را به ساحل زندگی سالهاست دریا ما را با خود برده است وما غافلیم همه #علیرضا_ناظمی 1
دیماه را بخاطر می سپارم با لچک ترنج خاطره ها پرتقال های خونی ورقص دخترانه شاخساران درباغ همراه چک چک ابرها ودامنی از شعر که حوالی چشمهای من چتری دارد مملو از باران #علیرضا_ناظمی 1
اشکهای تو را می خرند تمام وجودم من این حس عمیق دوست داشنت را سالهاست نظاره گرم از پشت شیشه های عینکی که فاصله ها را کم کرده است #علیرضا_ناظمی 1
کبوترانه به سراغم بیا واز دور دست های فاصله برایم دست تکان بده چکاوک شو شالو باش از بندر چشم هایم بگذر جاشو شو دام پهن کن ناخدا باش ومرا به دوردستها ببر جایی که من باشم وتو ودنیایی که پرباشد ازتو ومن بی هیچ…
