برای بستن ESC را فشار دهید

0 28
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

رقص دستهای تو حوالی پیچک ها دیدنی ست وقتي دامن دامن پروانه در تبلور احساسی شاعرانه دخیل می بندند به گیسوی گل ها  و چه تماشا دارد حَظ نمکین تام و تمامت بهنگام آفرینشی ادبی از جنس گلواژه های مهر چیزی شبیه سپید چامه هایی…

0 24
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چه محجوب حوالی من نفس می کشی با هجمه ی انبوهی از غمها که سیطره کرده اند آغوش مهربانت را و تو فارغ از هرچه سرنوشت بد با لبخندهایی از جنس همدلی به روی زندگی مان آغوش می کشایی با مهرورزی و تپش عاشقانه ی…

0 19
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

همیشه پلی هست از این سوی جغرافیا تا آنسوی بیکرانه ها که من را به تو می رساند در غروب؛ رویا گونه درتاریکی در روشنایی من از تو جز بله نشنیدم وتو از من نخواه نه بگویم پیوند ما رستن عمیق واژه ها ست درشعر…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به من آرامش می دهی و با لبخند ملیحت پروانه ها را به خانه ام دعوت می کنی برایشان گلدان گلدان گل هدیه می آوری وپریشانحالی از خانه ام رخت برمی بندد نازنینم مرا به فنجانی سکوت به نوشیدن قهوه ای داغ وبه شنیدن شعری…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

نشستن من روبروی تو در کُنج ِ دنج ِ اتاق هوای ملایمِ تلاقیِ نگاه ها در‌بُعد زمان چشم انتظاری من از خموشی پرده ها و راز مگویی که عرصه را بر شنیدن تنگ می کند رسوایی آهسته ی باد درست وسط معرکه ی تماشا وسوسه…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

پا به پای تو با گامهایی استوار زیر باران زیر چتر چه حس مشترکی غرور زنانه همیشگی تو لبخندهای جذابت واژه هایی که خوشبو از دهانت بیرون می آمد رایحه ی خوش چشمانت سو سوی تماشایی پلک های تو در ازدحام شعرهایی که در باورت…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تصویرهای زنگار گرفته قلب هایی که از فرط تعب می سوزند عشق که خانه زاد شده دلتنگی ها که از پنجره به کوچه ها سرک می کشد من واین خانه کُلنگی که رازهای سربه مهرم درآن لانه کرده قاب هایی از خاطرات با تارهای عنکبوت…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

این روزها حال شعرهایم خوب نیست دستهایم به نوشتن نمی رود ودر پرت ثانیه ها درگیرم با یقه های ناصاف لباسم موهای آشفته وجنگلی از خروارها کاغذ ودفتر وکتاب که دورم ریخته این روزها نام هیچ کافه ای خوشحالم نمی کند نه بوی قهوه ای…

0 23
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

من …  تماشای اینهمه خوشبختی ومجالی که تو برای عاشقانه هایمان فراهم کردی درنگی از نازکای تن به ژرفای وجود من… تماشای اینهمه زیبایی ومعادلاتی که تو آفریدی تا در سهمی از دلتنگی هایم فرصت کنم کنار تو باشم وتو را نفس بکشم بوی پیراهنت…

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به آستانه ی در به آستانه ی کوچه به آستانه ی راه نشسته ام دیده به در چشم به راه با تبسم هایی به لب خشکیده وعطر دلتنگی ای که چنبره زده برصبحگاه انتظارم شانه به شانه در تماشای صبحی که بوی تو برسد تا…