برای بستن ESC را فشار دهید

0 10
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

صبح: بوی نانِ تازه همراه آفتاب از لابه‌لای پیچِ لولای در قدیمی تصویر کوچکم را در آینه ی بخارگرفته ی آشپزخانه زنده می‌کند… همان خنده‌های آفتاب‌نخورده‌ام و شبنمِ شادی‌های بی‌پایان آرزو ظهر: ضرب‌آهنگِ مادرانه‌ی سِنج بر دیوارهای گِلی کوچه می‌رقصد پنجره‌های چوبی رازِ آوازِ باد…

0 14
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

نمی‌دانم ساعت چقدر از نیمه‌شب گذشته و تو در کدام گوشه از خوابت اکنون پناه گرفته‌ای؟ چند فرسنگ فاصله از نفس‌هایم گرفته‌ای؟ آیا در آن سوی رویاهایت سایه‌ای از من هم بر دیوار خوابت می‌لرزد؟ من اینک با هکتارها بی‌قراری جریب جریب اشتیاق و خروارها…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

و تو چقدر به موقع آمدی نسیم، عطر حضور تو را در برگهای باغ تکاند بارانِ شبنم بر گلدانِ خاطراتمان چکید پرنده‌ها ؛ بی هیچ نوایی بال گشودند  به دامنِ آبی روز خورشید پلکهای خواب‌آلود پنجره را با نوکِ نور بوسید بیا… حالا باغ چشمانش…

0 13
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

به پرستوهای خسته بگویید  باز ایستند  از سفر مقصد همین حوالی ست خانه زنی که هر بامداد خمیر زندگی را در تنور انتظار ورز می دهد با بوی عطر گیسویی مادرانه که مست‌ می کند شامه‌ی هرپنجره را این همان خانه پدریست که دیوارهایش نه…

0 27
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از رستاخیز حرفی بزنیم که می‌دانم سرود ِسرور ِسینه ی صبور پُردرد است و زخم تنهایی را،این جانکاه مُسری در راهرو‌ی شب‌؛ تسکین می خواهم بدوم ازپیراهن ابری شعر بیرون بروم از پنجره های‌مه آلود کوچه  با چشمی روشن گذرگنم و به خیال بارانی محله…

0 24
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

بیمناکم  از این بودن که هنوز  که هنوز رنگ موهای مرا حفظ نشده ای به کدامین سوگندِ هر شامگاهت بوسه بزنم وقتی هنوز دارند می رقصند النگوهایم و تو… دستمالی برای زدودن گَرد از شال آفتابی‌شان تکان نمی دهی بگو…! چرا به باور آینه ها…

0 13
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

به رؤیا می‌ماند آمدنت و چه سهمی دارم من از این تبر نوروزی  دلخوش به برگ ریزان پاییز از این بازآمدنِ همیشگی خزان در پرتگاه سکسکه های‌ پلک های عطسه  در سرابِ عید دیدنی های تو… با پای پیاده ، غریب افتاده در نگاه پنجره…

0 27
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

گاهی  بیدادگری  به نگاهی وگاه به‌استغاثه ای از مهر همراه مانده ام درپیچ وخم کتابهایی ژولیده شعرها راچگونه پَرِپران ‌ِپرواز می‌دهی در تکاپوی شاعرانه‌هایی که بوی جنون می دهد در  فرصت‌عمیق دل تنگی چه کنم که شولای غم   از خیام خوانی بی اعتنای ماه بافته…

0 25
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

با من به خیال کدام پروانه قدم زدی؟ که رویش ناله های مستش پرنده ای شد  برخاسته از شانه های مهر  در لباس خورشید آنجا که هر تبسم داستانی ست که از پنجره های چشمانم به بیرون پرتاب شده وصدای دلخراش‌ فرو‌ ریزشان  به تکرار…

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

در شبِ بیقرارِ شنیده های اندیشه‌ام     هزارن پل می‌ زنم به لطافت سیمای مهتابی ات     با سکوتی مالامال از آه های سپید و نگاهم؛ این رهگذر فروردین    بی‌ پرواتر از همیشه با‌ پلکهایی سبز  ازجنس باران‌خزانی درافق مشتعل‌ از هزاران…