شومینه از هوای تو پرشده است من درآتش عشقت در گداز وجودت که قابله ای ست درخور مرا مشایعت می کند در تولدی دوباره در رهن زندگی #علیرضا_ناظمی 1
به خوابهای پریشان من بیا ومثل پاییز برایم انار بیاور ومرا مهمان کن به طعم گس خرمالویی ودستانت را پناه شانه هایم کن من در انزوا وتاریکی مبهم خوابهایم بی تو … می میرم #علیرضا_ناظمی 1
دوری انار تله پاتی چشم های من با دیدگان تو آمادگاهی تماشا فلش بک به یلدایی که تو را به من رساند آغوش باز انار رستاخیز عمیقی از خاطره طرحواره های مهر تو با تن پوشی مشکی دلبرانه ی آن تماس رؤیایی یلدا،یلدا،یلدا وپیوند عمیقی…
مثل خرمالوها دلتنگم … دلتنگ پاییزی که نیست #علیرضا_ناظمی 1
گیس گره می زنی به روزهای هفته شنبه ظهر کوکوی سیب ،شام عدس پلو یکشنبه ظهر الویه، شام ماکارونی دوشنبه ظهر دمی گوجه، شام املت سه شنبه ظهر کوکوی سبزی، شام قیمه ریزه چهارشنبه ظهر قیمه بادمجان، شام بندری پنجشنبه ظهر چلو مرغ شام اسنک…
چشمهای فرحناک تو شمع های انس گرفته با خیال شب لبخندهای صمیمی مدامت وتب تند نازک دلی نبض غمزه هایت همه میزبان قرص ماه حضور تو اند در بزم شبانه ی من ، گلها و بوی سیب دستانت #علیرضا ناظمی 1
مرامنصرف می کند از قدم زدن درتباهی واژه های باکره ی شعرهایش به دنیا سلامی دوباره خواهم کرد ودراین زمستان تأکید می کنم زمستان سخت تنها به امید سلامتی اوست که میچرخند عقربه های دقایقم در خلوت زندگی تنها تنها …
لنز دوربین ها تمام شهر رارصد می کنند اتفاق تازه ای درراه است سارها حوالی مان پرسه می زنند شاید کنار خرابه ها جای خوبی برای قراری عاشقانه نیست بیا تا زودتر با کوله باری از کتاب وچمدانی اندیشه با وجدانی بیدار بلیط دردست ازاین…
من خیره می شوم به افق واز فرسنگها راه دور جاده ها را کوچه ها را یک به یک رصد می کنم مگر تو بیایی راستی…! این چه دلبیقراری غمناکی بود که تو بروی ودیگر نیایی دیگر حتی عینک هم در کار دیدن مددم نمی…
به سویم آمد من بودم و او ساعتی را به سمتم گرفت وگفت: خدمت شما ..! وحالا سالهاست من خدمتگزار اویم… #علیرضا_ناظمی 1