در بهارانه ی این زندگی زیبا حَظّی ، کرشمه ای وچقدر دوست داشتنی ست لبخندهای دلکش هر…
چایی من سرد می شود من می مانم وخاطرات ودلتنگی تو می مانی ودفتر شعرهایمان آغوش باز…
زیبا شده ای واین چیز کمی نیست قشنگ تر از همیشه و با چرخش سکان ابرها پایین…
بوی قهوه تو سرک می کشد در تمام وجودم و من چه لبریز می شوم از تو…
وعده ما جایی حوالی خیابان زیر باران درهوای دلچسب زمستانی که بوی آشتی داشت و همدلی با…
رقص دستهای تو حوالی پیچک ها دیدنی ست وقتي دامن دامن پروانه در تبلور احساسی شاعرانه دخیل…
چه محجوب حوالی من نفس می کشی با هجمه ی انبوهی از غمها که سیطره کرده اند…
همیشه پلی هست از این سوی جغرافیا تا آنسوی بیکرانه ها که من را به تو می…
به من آرامش می دهی و با لبخند ملیحت پروانه ها را به خانه ام دعوت می…
نشستن من روبروی تو در کُنج ِ دنج ِ اتاق هوای ملایمِ تلاقیِ نگاه ها دربُعد زمان…