درست از جایی میان خاطره ها سرک می کشیم مابین فاصله وتا در سرمان شور شاعرانگی هست…
کنار آب تب تند غزلِ حضور تو نوشیدنی های مشترک مان احساس های مشترک مان و سلائق…
هرشب به هوای سیب سرخی از دست تو آغوش می شود تمام آرزوهایم باورکن سیب بهانه بود…
شاید این نوشته پیک سروش مهربانی باشد از رهگذی که ذره ذره در کنار گذر مهربانی چتر…
گاهی از آغاز آدمی تنهاست وآشیانه هرجا بگیرد همدمی نخواهد داشت اصلا عادت می کند به تنهایی…
این روزها چقدر دیر به آینه سرمی زنی فراموش کرده ای خودت را مرا به تماشا برخیز…
عشق لباسی ت به قامت تو با رنگ دلخواهت چه تن پوش برازنده ای #علیرضا_ناظمی 1
پاییز نیامده قصد رفتن دارد در حیرانی برگ ها وبهت ناباورانه ی درختان و رد پای تو…
به سوی من دستی دراز است همراه دسته گلی که آمیزش عقل ودل می کند ورکاب در…
از راه دوری آمدم از فرسنگ ها فاصله وبرایت قلبی آوردم که لبریز است از احساس وتو…