برای بستن ESC را فشار دهید

0 110
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

اگر دربیداری به‌سراغم نیایی گله‌مند می‌شوم ازتو ازتو که سالهاست درحسرت دیدارت شبها وروزها را به سرشک دیده چشم‌ پالوده ام غمبار ودرخواب و رؤیا جواب سلام هایت رابلند‌بلند داده ام پس‌حالا به من بگو مگر می‌شود توباشی ومن خجالت ماه رابکشم تو باشی ومن…

0 79
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

ممنونم از راه‌هایی‌که مرابه تو رساند وفصل هایی که آمدنت را مرتکب شد دلخوشم به جرعه شعری که پای مرا به نسیم نگاهت بازکرد وپای تورا به دامن واژه هایم آلود ما تازه به هوش آمدیم تودنبال گمشده‌ات گشتی ومن بدنبال رویاهای سال‌های دورم ودراین…

0 54
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

چشمانت‌راچه بنامم! تاراجگر ! جادوگر ! بلوا! یا زیبای خفته! آهوی ختن ! وچقدر عمیقند نگاه های تو درمن گاهگاهی که دل به نازکای نگاهت پیوند می زنم و آرام درآن سبز! خاکستری! یا قهوه ای چشم ها! رها از هرچه تعلق غَرق در قُرق…