برای بستن ESC را فشار دهید

0 112
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

باتو اُنسی‌دارم مشفقانه ازسالهای بسیار دور که نام‌تو را درکتابها خوانده ام کسی چه می داند شایدطلسم شبهای‌ظلمتم رد پای عشق بوده است در محاق‌آفرینشم ازگلویم بردار این پای سنگین‌سکوت را بگذار نفس بکشم زندگی را وقتی فرصت دیگری برای آغاز دیدار غیرازامروز نیست دستی‌به‌آب‌ترکن…

0 79
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

سَرَم پایین است شبیه تاکی که از برگ‌های زردش خجالت می‌کشد نمی‌خواهم دست‌هایم را به رهنِ آفتاب بسپارم می‌خواهم با دهن‌کجی به دنیا بنویسم از تو: از رنجِ خستگی‌هایی که سال‌هاست به دوش دارم حالا که پای حوصله در گِلِ صداقت مانده است من با…

0 71
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

بازمی‌کنم  چشمهایم را رو به کوچه‌ی اصالت  ودر پاهای‌باد رد جاده‌ی آرامش را  سرک می‌کشم درهمهمه ی صدای شیهه ‌ی اسبی سرکش که تنها آمده است تا از میان آدم های فراری از خود من را با خود ببرد  به سرزمینی دور به سرزمین نور…