برای بستن ESC را فشار دهید

0 108
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

ای چشمهای من  بارانی شو درهوای او وبگذار دربستریادش جوانه بزند عشق تبری از محبت بیاور تا ریشه کن کنم غم‌هایش را وبرای‌او  آرزو کنم که دهانش پر شود از شقایق ودر چشمهایش گل امید بروید لطافتِ نگاهش بارانی شود سرریز در حافظه‌ی طغیان آگاهی…

0 107
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

مراببخش! باید به تو دل می بستم ! سال‌هاست تنهایی  مثل ساعت‌شنی یخ‌زده ای در گوشه‌ی اتاقم ایستاده بود  و زندگی  حتی یک قطره نور از پنجره‌های مُهر و موم‌ شده اش به روی شعرهایم نمی‌ریخت. وبا آمدنت ناگهان گُل انجماد آب شد و در…

0 93
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آرام آرام دوستم داشت به‌شدت بامن مهربان شد وحالا من روزها وشبها به اوفکر می کنم او به من به آینه ای که پیوندمان را درآن جشن گرفتیم ودوباره تکرار می شود قصه ی‌تپش قلب او روی نود وشش آه من چقدر خوشبختم ! وچگونه…