به مادرم گفتم: چرا غم بی صدا می آید اوگفت: به همان دلیل که مارا قانع کند بلند بلند گریه کنیم وحالا سالهاست من بی صدا بلند بلند گریه می کنم #علیرضا_ناظمی 1
از سرزمین نور آمده بودی با گیسوهایی مشوش سربه زیر مثل همیشه نگاهت همه تن تکاپو وجودت همه تن چکامه ودر خاطر افسرده ی من پا نهادی دهانم واژه شد غزل پا گرفت وهزار افسوس که خواب مرا صدایی به هم زد افسوس ،افسوس و…
در کوران روزهای درد حمایت تو همیشه توشه راهم بود من شبیه مسافری غریق توهمچون ناجی از بیراهه های امنیت و آسایش آمدی بهار آوردی وشاعرانه ی احساسم را تلطیف کردی آرامشم را مدیون توام #علیرضا_ناظمی 1
