برای بستن ESC را فشار دهید

0 95
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

چایی ات راگرم می نوشی قهوه ات راشیرین بگوچگونه زمستان راسپری کردی چند بهار رابه‌تابستان چند تابستان را به پاییز گره زدی واز وقتی عاشق شدی روزها راچگونه می گذرانی!؟ شبها را چطور !؟ با تو‌ ما در جای محکمی ایستاده ایم دربن کوه که…

0 101
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

بهارآغازرویش‌دوباره ماست درجهانی که سودای نامش را داریم درراهی که دل به اعتبارش سپرده ایم در مخمصه های پیش رویش درچارچوب عاشقانه هایش جایی که زمان درآن متوقف است ومهربانی درآن متوقع جایی که زن درآن نور است زلال‌همچون جاری احساس وچشمهایش دو تصویر قابل…

0 95
5
علیرضا ناظمی
5 دقیقه مطالعه

اگرتو‌ می خواستی باران هم‌می بارید شبیه الان که خواستی ومن عاشقت شدم شبیه قاشقی که خم شد شبیه مدادی که تعظیم کرد ورقی که بُر خورد اصلا توکیستی؟ که هرچه بخواهی می شود توبازتاب قانون هشتم کدام واقعه ای که‌من درحسرت تماشایت اینگونه دیوانه‌وار…