برای بستن ESC را فشار دهید

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

توآهسته به من رسیدی وقتی تلاقی نگاه هایمان یکی بود وآفتاب سایه را تاشانه هایمان بالا آورده بود من هنوز آن شاعر سابقم که درشعرم از حرفهایم پا پس نمی کشم بگذار در چشم هایت اردو بزنم وهمینطور در دلت بشکن حصر تنهایی را بگذار…

0 13
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از سکوتش می شود فهمید به اندازه ی من مردد است موانع بین من و او یکی دوتا نیستند وچه دوست داشتن عمیقی میان ما دست وپا می زند دستهای او شبیه دستهای من زیر سنگ است …! این را هیچکس نمی داند ! هیچکس…

0 12
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دستهایم گل می چینند از  پیراهن شب من طلوع صبح را در حنجره زمان جستجوگرم خوشه های محبت در  دامان تو قد می کشند بگو چند فصل دیگر باید برای اقتدار ماه   شانه سپر کنم تن پوش های جدید جشن های جدید و سر…