مرامنصرف می کند از قدم زدن درتباهی واژه های باکره ی شعرهایش به دنیا سلامی دوباره خواهم کرد ودراین زمستان تأکید می کنم زمستان سخت تنها به امید سلامتی اوست که میچرخند عقربه های دقایقم در خلوت زندگی تنها تنها …
لنز دوربین ها تمام شهر رارصد می کنند اتفاق تازه ای درراه است سارها حوالی مان پرسه می زنند شاید کنار خرابه ها جای خوبی برای قراری عاشقانه نیست بیا تا زودتر با کوله باری از کتاب وچمدانی اندیشه با وجدانی بیدار بلیط دردست ازاین…
من خیره می شوم به افق واز فرسنگها راه دور جاده ها را کوچه ها را یک به یک رصد می کنم مگر تو بیایی راستی…! این چه دلبیقراری غمناکی بود که تو بروی ودیگر نیایی دیگر حتی عینک هم در کار دیدن مددم نمی…
