اشکهای تو را می خرند تمام وجودم من این حس عمیق دوست داشنت را سالهاست نظاره گرم از پشت شیشه های عینکی که فاصله ها را کم کرده است #علیرضا_ناظمی 1
کبوترانه به سراغم بیا واز دور دست های فاصله برایم دست تکان بده چکاوک شو شالو باش از بندر چشم هایم بگذر جاشو شو دام پهن کن ناخدا باش ومرا به دوردستها ببر جایی که من باشم وتو ودنیایی که پرباشد ازتو ومن بی هیچ…
تن به آب زدیم وبا گیسوهای خیس در باد دویدیم غرقه دردلخوشی لبریز حظ با انگشتانمان بر دریا خط نوشتیم موج ها رد انگشتانمان را با خود برد دریا آن را به ساحل برگرداند برماسه ها به یادگار رد انگشتانمان ماند وما هنوز از خاطرات…
