دامن به دریا گره می زنی تا کابوس غمهای تلمبار شده قلبت باشی رمنده از هرچه دل غمگینی رها در دل موج های رشک برانگیز با دلی بهارانه و چشم هایی بارانی که مرغان آبی را به سخاوت دستانت مهمان می کند بر بیکران مهر…
نبض آرام انتظار در بغض همواره چشمهایم وتپش تند کند قلبم روی نیمکتی که عاشقانه هایم را خوب می فهمد همه راز دار این آگهی هستند که تو خواهی آمد با شالی قرمز وکیف قهوه ای ولبخندی که تِرند خواهد شد این روزها… #علیرضا_ناظمی 2
در غم انگیز غروبی دیگر دست درآغوش تنهایی کالبد خویش را بغل می کنم ودر ازدحام سرد کوچه های خوشبختی پناه می برم به سکوت پناه می برم به شعر… #علیرضا_ناظمی 2
