برمی خیزم شبیه پرنده ای از شاخساران درخت تا در انزوای بی کسی خویش ثمره ای باشم برای عمر به تاراج رفته ام درخت، گیاه، آب، خورشید در رقابت بامن هوا را نفس می کشند بی آنکه بدانند تنها تویی که اکسیژن خالص تنفسی ومن…
پایی که مرا به کوچه می برد برشی از رفتن توست و قرص هایم نسخه ای ست که تو پیچیدی به رفتنت که فکر می کنم قلبم تاول می زند این چه التهابی بود که حتی شعرهایم تبخال زدند #علیرضا_ناظمی 1
سایه ی من کوتاه می شود کوتاه وکوتاه تر چندان که دستم به آغوش باور تو نمی رسد وجان می دهم جایی درتنهایی … #علیرضا_ناظمی 0
