برای بستن ESC را فشار دهید

1 98
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

شب را به‌خیال خاموشی خال‌های لبت که مرا در بستر درد انداخته است به صبح می‌برم           _به‌وقت ساعت ایستاده‌ی اتاق _ با کوله‌باری از مرهم تا بامدادان دوباره برخیزم از بوسه‌های توأمان تو                                       توأمان به‌قدر قوت…

2 105
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

آشنایی، گرمای دستانت بود دوستی، آواز بی‌وقفه‌یِ پرنده‌ها در سپیده‌دم تو لبخند زدی و جهان بهانه‌ای شد برای رویش هزاران برگ  در خیابان‌های خاموش حالا من و عبورِ باد از لای پنجره‌های بسته که نام تو را زمزمه می‌کند  اما هرگز حتی نسیم نمی‌آورد  ذره…

1 101
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

از قیچی تو اشک نمک می ریزد از چرخ خیاطی ات بغل بغل شکوفه از طاقچه بوی نان‌ محبت می آید از طاقه های ابریشم سرود مهر این کوک های مهربانی را  سوزن بزن…  مهرت را قالب بگیر … چین و چروک روزها را صاف‌کن…