برای بستن ESC را فشار دهید

0 18
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

یک گل ، صد گل ، صدها گل توآمده بودی با دسته گلی دردست زمین وزمان را بهم دوختی چشم ها مات حضور تو اندیشه درتمنای درک وجودت ومن که محتاط نفس می کشیدم در هوای تو گیسو به باد سپرده بودی روسری بسته به…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از فصل لبخندهای شیرین از فصل وداع های تلخ از فصل نگاه‌های گرم از فصل کوچه های سرد آمده ای با آغوشی شعر و شالی که طعم اشکهای تو را می دهد و لبریز است از حرمت نگاه های سرخ شده من به گردن آویز…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آغوش تو پُر است از دلتنگی و چشمهای من پر از خواهش ما چقدر به الزام این تبادلات فرهنگی واقفیم وقتی از سرمان دردهای مُمتدِ بی حوصلگی های مُدام و خواستن های بی وقفه بالا می رود این آخرین رایزنی من با تپش تپشِ نفس…