برای بستن ESC را فشار دهید

1 55
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

به تو دلبسته‌ام… مثل سروی که سرود ممنوعه‌ی‌خیال درباغ شعرهایش ریشه دوانده و لبریز است چشمانش  از شرمِ حوا پیش از چیدنِ سیبِ معرفت درگلستان زندگی بیا! دستانم را بگیر مرا به حریمِ سکوت‌های عاشقانه‌ی سحرگاهی ببر جایی که بوی‌کهنه‌ی‌ملال از دامنِ زمانه می‌ریزد واژه…

1 48
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

ماه می‌شوی… آرام، آرام  در سکوتِ واژه‌های سپیدِ من مثل هاله‌ای در حجاب و زاده می‌شوی ؛ چون جنینی از نور در رحمِ تاریکِ شب‌هایم هر شبانگاه که پناه می‌برم به دامنِ نقره‌اندود قامت پژواک خاکستری ات چشم در چشمِ تو حتی وقتی نمی‌بینمت… و…

2 43
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ساعت عاشقی از نو کوک شده است عقربه‌هایش هر ثانیه را به نام تو زخم می‌زنند… و من؛ در آغوشی از که از گذرگاه‌های تنم  ردپای تو را شسته‌اند… تنها سایه‌ات را مثل آخرین برگِ دعاهای پاییزی درحالی که پوست سینه‌ام  هنوز جای ناخن‌هایت را…