برای بستن ESC را فشار دهید

0 24
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ایستاده ام      بر جزر و مدِ نگاهَت      پایانی بر                سُکونِ صدفها… در سکوتِ طوفانی که نمک بر زخمهایم می‌نشیند… و دریا، زخمهایم را با مرجان می‌دوزد… وقتی با کشتیهای غرق‌شده‌ که با امواجِ چشمانت…

1 26
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

روز وشب چه فرقی می کند وقتی همه جا خسوف است خسوف است، اما شاید از لابه‌لای ابرهای شکسته‌ی قلبم، ستاره‌ای بی‌پروا بگذرد… تو که آمدنت بازتابِ رفتن است بیا و در این آینه‌ی ترک‌خورده تصویرِ رفتنت را با دستهایت پاک کن… دستهایت را مثل…

2 28
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

چگونه سنگِ ترانه  این سکوتِ بی‌ وزن  نشکند سرم را؟ چگونه خونِ زخمِ تو شبنم نشود بر برگِ های صنوبر؟ تقدیرم را باد بر پیشانیِ جنگل نوشته است راهی می‌جویم   از پیچکِ گلوی یاسهای وحشی   تا ریشه‌های تشنه‌ات   که هر بامداد  …