برای بستن ESC را فشار دهید

1 17
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

در قابِ پنجره‌ی خیالم سایه‌ی کودکی‌ام زانو زده است به تماشای باغچه‌ای  که از یاد تو شاخه‌های درخت آلوچه‌اش تا آسمانِ اساطیر قد می‌کشید… به چشمهایم که آیینه‌ی دریا بود نقشِ پروازِ سیمرغ افتاد و تو، چون آبِ زندگانیِ آناهیتا مرا به ژرفای رودِ احساس…

0 20
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

در آتشِ نگاهت که هر بار شاخه‌های بی‌قرارم را می‌سوزاند قد می‌کِشم تا قامتم چراغِ شبانیِ ماه شود بر فراز تپه‌های سکوت… شب، وقتی باد، دامنِ سپیدت را  پر از بوی عطشِ زمینِ خشک تا زانوی ستاره‌ها بالا می‌زند دست‌هایت را گره می‌زنی به نخِ…

0 27
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

دیده باز کن! تا سُهره‌ی عاشق در چشمانت آوازِ رسواییِ این سرِ بازار را با مضرابِ گیسویِ تابدارت بر وترِ سه‌ تارِ نگاهم بکوبَد… از دردِ شانه پهلویم چین خورد  به قاموسِ شکست واژه‌ها قرقره شدند از نخِ گلویم بختِ کجآمده پیچکِ خانه ی ما…