برای بستن ESC را فشار دهید

0 26
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

بیمناکم  از این بودن که هنوز  که هنوز رنگ موهای مرا حفظ نشده ای به کدامین سوگندِ هر شامگاهت بوسه بزنم وقتی هنوز دارند می رقصند النگوهایم و تو… دستمالی برای زدودن گَرد از شال آفتابی‌شان تکان نمی دهی بگو…! چرا به باور آینه ها…

0 15
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

به رؤیا می‌ماند آمدنت و چه سهمی دارم من از این تبر نوروزی  دلخوش به برگ ریزان پاییز از این بازآمدنِ همیشگی خزان در پرتگاه سکسکه های‌ پلک های عطسه  در سرابِ عید دیدنی های تو… با پای پیاده ، غریب افتاده در نگاه پنجره…

0 27
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

گاهی  بیدادگری  به نگاهی وگاه به‌استغاثه ای از مهر همراه مانده ام درپیچ وخم کتابهایی ژولیده شعرها راچگونه پَرِپران ‌ِپرواز می‌دهی در تکاپوی شاعرانه‌هایی که بوی جنون می دهد در  فرصت‌عمیق دل تنگی چه کنم که شولای غم   از خیام خوانی بی اعتنای ماه بافته…