برای بستن ESC را فشار دهید

0 74
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

با آغوش باز به استقبال من آمد مرا بغل کرد  شبی از نیمه گذشته  در فصل شروع برگ ریزان  من را ؛ با حجمی از  عمیق یک دلتنگی به مهر پذیرفت وپاسخ سلام مرا با بوسه داد بدون اینکه بپرسد چند شنبه است ساعت چند…

0 49
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آمدی و در شعرهایم شکوه حضورت غوغا کرد نوشتم : پرنده نوشتم :باغ نوشتم :بهار نوشتم : گل و تو در باغ ، بهار را جشن گرفتی به گل ها محبت کردی به پرنده آب دادی و دستهایت را سخاوتمندانه به لطافت ابرها گره زدی…