واژه واژه های سپیدم طعم لبخند تو شد درآن لحظه هایی که درافق های روشن باور نور تابید سیاهی رخت بست قصه ها ردیف شدند وغزلباران آغاز شد من ماندم و تو ویک دنیا چکامه های شور انگیز #علیرضا_ناظمی 2
پنجره ای رو به نور نفس کشیدن در هوای آزادی دیوارهای زخمی دستهای خون آلود استبداد واژه های وهم آلود و رجز ثانیه ملالی نیست درخت ها به بار نشسته اند ودر کورسوی امید دری باز می شود به روشنای اندیشه درست همین روزها ودر…
بهار ؛ فصل جوانه زدن ما بود وحالا من آن نشاط بهارانه را در وجودمان نمی بینم شعرهایمان بوی غم گرفته بیا تا چالاک از این بهار بی در وپیکر بگذریم #علیرضا_ناظمی 2