تو از پنجره می آیی من پرده ها راکنارمی زنم خدا می داند آشپزخانه بوی توراگرفته است حس تند ودلچسب سیر ومن که مشتاقم یک دل سیر تماشایت کنم #علیرضا_ناظمی 2
ایستاده ام به تماشا برش های خاکستری صدایت را در صفی طولانی از عقربه ی پلک های دوان دوانم درست حالا که ابرها دریغ می کنند سایه ی خود را از عابران کوچه های شهریور و پاییز جامه دران شکوه رستاخیز مهر توست از پنجره…
تصویر مات تو درآینه تولد دیگری ست از تو تا فاصله ها را به من نشان دهند تو می روی ومن هنوز هم غروبها دلم هوای تو را می کند #علیرضا_ناظمی 2