برای بستن ESC را فشار دهید

0 21
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

قطار رفته بود من مانده بودم وآرزوهای محال ریل هایی سرد ویخی وایستگاهی متروکه حالا سالهاست چشم به راهم نه قطاری، نه خبری از تو و تنها دلیل آرامش من همین ایستگاهی ست که بوی تو را می دهد #علیرضا_ناظمی 2

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

من هر صبح با خیال دلبرانه تو از خواب بیدار می شوم به گل های رازقی پشت پنجره نگاه می کنم برای آمدنت کوچه را آب پاشی می کنم به لباسم عطر دلخواهت را می زنم تو را در هوای کوچه نفس می کشم و…