منتظرم بیایی ودلهره های مرا همراه نابسامان دقایقم سامان دهی بیایی و خانه مان روشن شود از زخمه های حضور تو تا قاصدک ها بال بگیرند و دَر دُرفشانی کلامت رقص جنون کنند به بازی سرنوشت #علیرضا_ناظمی 5
چشم نوازی شبیه اساطیری گل های وحشی که در دل شب چون شب بوها هشیار می دارند شامه ها را ودل انگیزی شبیه درخت های انار که دل از رهگذران می برند به برق نگاهی وشیدا می کنند آشفته حالان را به غمزه ای تصرف…
از دستهایش آب می چکید وهنگامه ای شد در رتق وفتق جزئیات کوچه که دل را به پیوند عمیقی با احساس گره می زد من به مقیاس های متورم این آگاهی پیوست شدم وقتی اقساط دلشوره ها کم نمی شدند درکور سوی امید ونسبتهایی باقی…