آرزوهای من درخیال کودکی هایم بوی مداد رنگی می داد طعم شعر داشت وخستگی های من زیر درخت ، رفع می شد هنوز چشمهایم رعد وبرق آن سال را بیاد دارد وخاطره هایی که سوخت … #علیرضا_ناظمی 6
منتظرم بیایی ودلهره های مرا همراه نابسامان دقایقم سامان دهی بیایی و خانه مان روشن شود از زخمه های حضور تو تا قاصدک ها بال بگیرند و دَر دُرفشانی کلامت رقص جنون کنند به بازی سرنوشت #علیرضا_ناظمی 5
چشم نوازی شبیه اساطیری گل های وحشی که در دل شب چون شب بوها هشیار می دارند شامه ها را ودل انگیزی شبیه درخت های انار که دل از رهگذران می برند به برق نگاهی وشیدا می کنند آشفته حالان را به غمزه ای تصرف…
