درحیرتم از آهی بلند که آرام رخنه می کند درسطرهای طولانی شعرم من تنها عاشق او بودم در فصل انار که پسته ها لب گشودند ومدرسه ها بازشد می خواهم دوباره رصد کنم روزهای دوباره ی آمدنش را تا اندوه از گرده ی شبهای دلتنگی…
از تاریکی این روزگار پراکنده پناه می برم به سمت تو جایی حوالی روشنایی دربستر عاشقانه های مدام نور مرا جای بده بگذار قرار بگیرم مرا دلگرم کن به بودنت… #علیرضا_ناظمی 3
بگو… کی ؟ چه وقتی ؟ چه زمانی ؟ فرصت داری ؟ برای گردش بیرون برویم با پیراهنی که عطر گل مریم تو برآن خودنمایی می کند کیف مشکی چرمی شلوار سیاه وکفش هایی که هزار راه نرفته رابا آن ها رفته ایم و من…
