به تو قولی نمی دهم که نتوانم عملی کنم باید سر وعده ام بمانم همانطور که تو…
از تنهایی حرف نزن واز رفتن دستهایم تو را لمس می کنند چشمهایم تو را می پایند…
چشمهایت را ببند به صدای باران گوش کن به قنوت ناودان ها فکرکن و هوای مهربانی را…
بیکرانه ای … لبریز مهر ودر دستان تو سخاوت موج می زند گاهی آرام گاهی طوفانی دربستر…
بگو از شعر بهتر چیست که دلتنگ من وتو را کنار هم می نشاند بی هیچ چشمداشتی…
لب تر به کلامی واستغاثه هایی مدام به بارش مهربیکران الهی درخلوتی که نامش افطار است درهیاتی…
زندگی مان سر گرفت تو عاشق تفاهم بودی ومن محتاج آرامش میان این روزگار که با ما…
می ایستم ، پشت پنجره ی زمان ونگاه می کنم به روزهای رفته ودقایق نیامده توسالهاست در…
پنجره ی بسته شب بوی گیسوی چکامه های تو ومن که با شاخه گلی به دست به…
جایی حوالی قاب نفس های نفس گیر تو درحجم عمیق یک خاطر خواهی دلچسب دلم رهسپار می…