آشفته حالم از این برزخ از این کوه درد که درحصاری از اندوه تورا درآغوش کشیده است…
درامتداد باز کوچه تصنیفی از بهاربود آمدنت صبحی شبیه به جاری زلال نور چون کوه استوار چون…
ترجمان واژه های ملیحی در کوک تکلم سطرها که نگاه ها ی خیره آبستن زیبایی تو می…
در هوایت پرواز قصه قشنگی ست ابری لاژوردی دلخواه تو هجوم سایه ها تپش شادمانه قلبها در…
شورانگیرند عاشقانه هایت من به این غمزه ی بدیع واژه ها در ساحت بکر تصاویر ناب نگاهی …
خوشبینم، به رقص پرستو و پرواز عطشناک لبخند به جادوی هزاره خیال در بُن رستاک اندیشه من…
آرام، همچون سایه با من به جاده زدی سیاهه ی واژه ها را چون سپید بدل به…
قفسی دلگیر است بی تو برایم این شهر صبحگاهان چون پرنده ی دربند ظهرگاهان چون آفتاب…
ممنوع بودی برایم مانند همه ی چیزهای خوب دیگر شبیه قند شبیه عطر شبیه حلقه ی طلا…
می آیم از دل ستاره ها سربه زیر با قامتی افراشته و کوله باری از ستاره به…
