برای بستن ESC را فشار دهید

0 31
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

در تبسمِ تو، مهربانیِ چتر سحرگاه می‌دمد و واژه‌های نگاهم در عطش زلالِ کلمات، موج می‌زنند تا شعر، کشتیِ نقره‌آسایی شود که بادبانش از نورِ لبخندَت پرمی‌ شود و دریاهای سپید را با موجِ مهر تو در نوردد… هرگاه به لبخندی، آغوشِ مهربانی می‌گشایی من…

0 24
3
علیرضا ناظمی
3 دقیقه مطالعه

ومن به ابرهای پشت شیشه که نگاه تو را نوازش می‌کنند حسادت می‌برم آنگاه که حالِ خود را با تو قسمت می‌کنند و تو چشمهایت را بی‌آنکه موهایت را از نگاهشان برگیری آشیانه می‌کنی در چترِ مهرشان حتی به گلهای پارچه‌ای پرده که هر صبح…

0 21
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

چقدر زلالی؛ ای آتشِ آفتابِ تموز! که برگیسویِ بیابانم چون سطری از امواجِ آه می‌نوازی و من، سرسپرده‌یِ این سمفونیِ سوزان از ناله‌های بادهایی می‌گریزم که پاییز را پیش از رسیدن با طنابِ برگ‌های مرده به دارِ کویر می‌آویزند… و در میانِ ریگ‌های خسته پَرِ…

0 33
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

گریه می کنم دستهای تهی‌ام شاخه‌هایی ست بیقرار که بارانِ شب، از آن همه برگهای آرزو را ربود در تنهاییِ بی‌پایانِ روز پنجره‌ها هم قابِ خالیِ آسمانند و زیر غوغای غارغارِ کلاغهایی که بر فراز کاجهای بلند دارِ امید را بر ابر می‌کشند  ابری جوشیده…

0 78
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از بندجامه‌های چرکین  لبریز از ترک‌هایی که برپوستم جوانه زدند گریختم از زخم زنجیر هزاره ها در مارپیچ خزنده ی ناملایمت هایی که پشتم را  به خاک بی آبی می ساید تا فریادِ خشکِ آن را بشنوم و اکنون پناه می برم به ناقوسی که…

0 45
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

و من رها در این دریای پر تلاطمم تو با خود می بری به کشتی همه را غیر از من غیر‌از منی که‌کنعانِ بی‌سرزمینم سرگردان در بادهای بی‌پاسخ که از دینِ چشم‌هایت برگشته‌ام بی اینکه‌‌آئینِ دیگری‌برگزینم و اینک تنها جرمم: شبنم بودن در کویرِ فراموشیِ…

0 47
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

جایت سبز میان همهمه‌ی جا خالیهای همیشگی و اینجا، کنار میز صبحانه   لبخندت عسل است   و بخار چای، نشان از تُو دارد  گلهای پرده ‌را می بینم‌ اینک که از دشت ارژن، دستان‌توشکوفه‌زدند شبِ مهتاب، شویدپلویمان  که‌مزه‌ی تو را در قاشقهایم جاودانه می‌کند…

0 49
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

خوابم برده است میان جنگلی هراسان و هولی که در دل دارم عمیق تر است از خواب شبیهم به کودکان مادر گم کرده که شبیهترند به مادر مرده ها تا کودکان گمشده راه دور است،مسير ناهموار جاده سخت، کفشهایم نامناسب تشنگی غالب، گرسنگی مهاجم وزمان…