برای بستن ESC را فشار دهید

0 1
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به تو قولی نمی دهم که نتوانم عملی کنم باید سر وعده ام بمانم همانطور که تو ماندی برای راز پوشی هم شده کمتر به من تلنگر بزن شبها برای عاشقانه ای در بزم مان میان من وماه بایست به روشنای ستاره ها خیره شو…

0 2
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از تنهایی حرف نزن  واز رفتن دستهایم تو را لمس می کنند چشمهایم تو را می پایند تو غمگینی می دانم وکمی پیشتر از آنکه گل هاشکوفه بدهند نا امیدانه بهار را می نگری اندکی صبر کن بهار تا پشت در خانه ی ما رسیده…

0 25
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

بیکرانه ای … لبریز مهر ودر دستان تو سخاوت موج می زند گاهی آرام گاهی طوفانی دربستر شب وروز گرد مشتاقانت می چرخی شادمانه تا ساحل  وآرامش را پیشکش می کنی به چشمان مشتاقانت بی هیچ چشمداشتی #علیرضا_ناظمی   2

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لب تر به کلامی واستغاثه هایی مدام به بارش مهربیکران الهی درخلوتی که نامش افطار است درهیاتی به بندگی درآمده ایم تا آستان بوس درگاه کبریا باشیم در مغربی دیگر که می پیچد بوی نان و آش  در حوالی شامه روزه داران تا رطب به…

0 36
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

زندگی مان سر گرفت تو عاشق تفاهم بودی ومن محتاج آرامش میان این روزگار که با ما نساخته بود قرعه انداختیم سهم من از زندگی تو شدی وسهم تو از دنیا زندگی مان  به این بیکرانه ی لطف مفتخریم حالا که ؛احساس، فصل خوش مهربانی…

0 29
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

می ایستم ، پشت پنجره ی زمان ونگاه می کنم  به روزهای رفته ودقایق نیامده توسالهاست در من آمده ای ورفته ای که بازتاب حضورت درشعرهای پسین وپیشین من گذر زمان را صدا می زنند به چشمهایت چه رمزی آویخته ای که در معنای آن…

0 26
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

جایی حوالی قاب نفس های نفس گیر تو درحجم عمیق یک خاطر خواهی دلچسب دلم رهسپار می شود  به سوی خواستن تو تا مرز های بیکرانه عشق در خلوت اتاق ومن دلبسته ی حضورت با حواسی پرت مشایعت می کنم چشمهایت را و از دهانت…