در پارک در قلمرو دپارتمان نگاه احساس خمودی می کند زنی با سرفه های کوتاه پیاپی ودرد سینه با خس خس های خسته از چرخ بازی روزگار درنگ های بیشمار واین دردوسر وراج لعنتی؛ دَرسر که جز همسایه آزاری “هیچی نیس “ وآغاز جنبشی به…
برتن سپید واژه هایم برهنگی خاکستری کدری خودنمایی می کند زخمی عمیق و چالاک که تند می دود در رگهایم ولبریز می شود از حلقم کف خیابان تا جسورانه تر از پیش دستهایم لای ساطور بماند که چیزی نگویم که حرفی نزنم وفاز جدی برندارد…
چایی من وقتی یخ می کند چشمهایم تا بیخ گوشواره ات تیر می کشد تو درجایی آنسوتر از من من درجایی آنسوتر از تو واین مسأله کمی نیست در ساعتهای مبهم وقتی که من قرص هایم را فراموش می کنم با ولع اشتیاق تو قورت…
دلگیرم از خودم که چرا دستهایم میوه های تلخ می دهند کسی با من بگوید راز شیرینی انار چیست!؟ #علیرضا_ناظمی 1
دیوانه وار سبقت می گیرم از لگد پرانی نگاه های هرزه و سکسکه های مالیخولیایی که تو را رصد می کنند دربازیافت هرشعاع نورانی و رجوع می کنم به تو خیره محو در طبیعت بکر معصومیت هایت با دستانی پراز اشتیاق بی آنکه شته زده…
دامن به دریا گره می زنی تا کابوس غمهای تلمبار شده قلبت باشی رمنده از هرچه دل غمگینی رها در دل موج های رشک برانگیز با دلی بهارانه و چشم هایی بارانی که مرغان آبی را به سخاوت دستانت مهمان می کند بر بیکران مهر…
نبض آرام انتظار در بغض همواره چشمهایم وتپش تند کند قلبم روی نیمکتی که عاشقانه هایم را خوب می فهمد همه راز دار این آگهی هستند که تو خواهی آمد با شالی قرمز وکیف قهوه ای ولبخندی که تِرند خواهد شد این روزها… #علیرضا_ناظمی 2
در غم انگیز غروبی دیگر دست درآغوش تنهایی کالبد خویش را بغل می کنم ودر ازدحام سرد کوچه های خوشبختی پناه می برم به سکوت پناه می برم به شعر… #علیرضا_ناظمی 2
تاپاسی ازشب هرشب بومی کشم گل های نرگس هواخواهت را سالهاست رفیق سردردهایم هستند گلهای دستچین تو هنوز لبریز رایحه توست اتاق ومن چقدر اسیر آن سلام آخر تو ام #علیرضا_ناظمی 2
شکاک نگاه می کنم به قدرت ابرها درچشمانم نگاهی پست مدرن چشمک می زند پاییز را دست کم گرفته است باران را … وقتی سیاهی می رود شعرهای سپیدم فجیع است این تبسم دزدکی مهر از کولم بالا می رود آبان برایم نقشه کشیده…