برای بستن ESC را فشار دهید

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

کنار آب تب تند غزلِ حضور تو نوشیدنی های مشترک مان احساس های مشترک مان و سلائق یکپارچه ی مان شاخه گلِ هدیه ی تو همراه با قدم زدن درسیاهی شب زیر نور ماه شیرینی نگاهت طعم نمکین لبخند تو و آرزوهایی که محقق شد……

0 43
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

شاید این نوشته پیک سروش مهربانی باشد از رهگذی که ذره ذره در کنار گذر مهربانی چتر به دست سایه پیشکش نگاه عابری می کند که سالهاست  آفتاب سوزنده   تنش را می آزارد در چگالی امید این روزها بهارانه ای وزید رمنده از جبر…

0 17
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

گاهی از آغاز آدمی تنهاست وآشیانه هرجا بگیرد همدمی نخواهد داشت اصلا عادت می کند به تنهایی حتی زمانی که بارانِ سختی می بارد واندوه عمیق ِ جلوه گری کالبدش را می آزارد باز تنهایی تنها به سراغش می آید وچقدر باعث غبطه است  …

0 10
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

این روزها چقدر دیر به آینه سرمی زنی فراموش کرده ای  خودت را مرا  به تماشا برخیز از هیأت خانه نشینت به درآ از دوردست ها دست مرا بگیر غم را حاشا کن به دشمنی از حقدهایت حرف نزن رجز ِ غمناله نخوان درد را…

0 16
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

پاییز نیامده قصد رفتن دارد در حیرانی برگ ها وبهت ناباورانه ی درختان و رد پای تو   که تا یک قدمی من آمده ای آمده ای تا از پناه نیمکت بلندم کنی دوباره پا بگیرد دلواپسی هایم دوباره بجوشد شعر از دل کیف دستی…

0 15
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

به سوی من دستی دراز است همراه دسته گلی که آمیزش عقل ودل می کند ورکاب در رکاب احساس انداخته در ذهن ناشکیب دنیا را گلستان نشان می دهد من از اسب زمان پیاده می شوم در هیأتی از لبخند دستهایت را می فشارم وگلها…

0 9
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از راه دوری آمدم از فرسنگ ها فاصله وبرایت قلبی آوردم که لبریز است از احساس وتو مرا در رج به رج سطور دستهایت مثل واژه ای پناه دادی پروانه وار، شعر شدم در مسیر ِسیر ِتماشایت  به دور از آشفتگی های حواسم بالغ شدم…