برای بستن ESC را فشار دهید

0 42
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

و من رها در این دریای پر تلاطمم تو با خود می بری به کشتی همه را غیر از من غیر‌از منی که‌کنعانِ بی‌سرزمینم سرگردان در بادهای بی‌پاسخ که از دینِ چشم‌هایت برگشته‌ام بی اینکه‌‌آئینِ دیگری‌برگزینم و اینک تنها جرمم: شبنم بودن در کویرِ فراموشیِ…

0 45
2
علیرضا ناظمی
2 دقیقه مطالعه

جایت سبز میان همهمه‌ی جا خالیهای همیشگی و اینجا، کنار میز صبحانه   لبخندت عسل است   و بخار چای، نشان از تُو دارد  گلهای پرده ‌را می بینم‌ اینک که از دشت ارژن، دستان‌توشکوفه‌زدند شبِ مهتاب، شویدپلویمان  که‌مزه‌ی تو را در قاشقهایم جاودانه می‌کند…

0 46
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

خوابم برده است میان جنگلی هراسان و هولی که در دل دارم عمیق تر است از خواب شبیهم به کودکان مادر گم کرده که شبیهترند به مادر مرده ها تا کودکان گمشده راه دور است،مسير ناهموار جاده سخت، کفشهایم نامناسب تشنگی غالب، گرسنگی مهاجم وزمان…

0 58
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

قسم به بغض بسته ی پنجره قسم‌به مرکب ِقلم های شکسته به شُکوه لاله، شِکوه آلاله و زنبق‌هایی با نبضِ تُندِ بی‌قرار در آغوشِ گرمای خشمگین آفتاب که از طلوع تا غروب چشم به راه ابرِ نگاهت مانده‌ام تا رنگین‌کمانِ چشمانت را در چینِ لبخندِ…

0 42
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تبسم می کنی آفتاب طلوع می کند  تبسم تو  مانندِ نسیمی ست که  همهمه‌ی شهر را خاموش می‌کند و من به تو فکر می کنم که   تو نفسِ بامدادانی   انتخاب تو را بی مهابا پذیرفته ام  آفتاب غروب می کند تبسم می کنی…