برای بستن ESC را فشار دهید

0 70
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

با آغوش باز به استقبال من آمد مرا بغل کرد  شبی از نیمه گذشته  در فصل شروع برگ ریزان  من را ؛ با حجمی از  عمیق یک دلتنگی به مهر پذیرفت وپاسخ سلام مرا با بوسه داد بدون اینکه بپرسد چند شنبه است ساعت چند…

0 48
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

آمدی و در شعرهایم شکوه حضورت غوغا کرد نوشتم : پرنده نوشتم :باغ نوشتم :بهار نوشتم : گل و تو در باغ ، بهار را جشن گرفتی به گل ها محبت کردی به پرنده آب دادی و دستهایت را سخاوتمندانه به لطافت ابرها گره زدی…

3 104
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

لبریز آهم لبریز درد و توهّمی عمیق در انگاره های این بی امان اشتیاق و این مزمن اندوه که سترگی آن شانه هایم را خم کرده است مرا به حجم دلخواهی از یک دلبرانه مهر به قدر آغوشی مرهم و به اندازه عمیق تُرد احساسی…

0 95
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

تنگ شبیه پیراهنم که حجم انبوه عشقت را درسینه بر نمی تابد من با تو جهانی از نو ساخته ام که در آن ، راوی شیفته هیچ زنی نیست من تنها به آرامش فکر می کنم و سکوت مرداب وار پلک هایت که دیر زمانی…

0 54
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

از بستر زخم های کوچه آمده بودی بار درد تنهایی به دوش نشسته درساحل هیجان با چشمانی خیس باران دلت اما قُرص صدای پای خدا را در خلوت دیدگانت می توان دید دستت در دست شعر هرم نفس هایت مهر دلت اما … قُرص ِقُرص…

0 58
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

دل آشفته دیدمت  و بسان مستان بود چشمهایت با موهای رقصان درباد می رفتی خرامان خرامان آه از دل برکشیده وشادی از دلت پرکشیده نبینمت غمناک باشی جهان در تکاپوی نام تو رنگ وفا گرفت برخیز از این عزلت نشینی غم بنشان به رقص آر…

0 52
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

در جنبش تبادلات ذهنی آرامش را مانی که در بیداد شوکران زمان حکم بهاردارد بهاری همراه با   تنفسی شور انگیز که خون چکان است به قلب وخون ریز است به رگ نمی دانم چه حکمتی ست که عاشقان همیشه دورند و مهجور… #علیرضا_ناظمی 5

0 50
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

ما خواب بودیم وناف ما را به صدقه سری خوشبختی کنار آیینه ی بخت با گلهای خرزهره بریدند آفتاب درکرت های حوالی جوانی مان پیچید پشت سرمان کف زدند، جیغ کشیدند امان ازاین مردم وحالا سالهاست گوشه ی این مزرعه ی لم یزرع کز کرده…