برای بستن ESC را فشار دهید

0 23
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

وبلند بلند می خندیدی ومن چه ذوق عجیبی داشتم تو از راز کوچه بن بست پرسیدی من گرم پاسخگویی وچقدر حال دلت عوض شد تا بحال اینقدر مستانه  تو را ندیده بودم خشنود از امروز امیدوار به آینده آه…ما چه خدای خوبی داریم #علیرضا_ناظمی  …

0 8
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

زندگی لباس نافرمی بود که برتن تو زار می زد صدای فرو ریختن تو را از عمق وجودم می شنوم واز راست گرد خیابان   راهی به سوی تو می یابم مضاعف است دردهای تو از فهم من وعمیق که می شوم سُر می خورم…

0 7
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

امروز دوباره باران بارید من یاد تو افتادم یاد آنکه  با من چه کرد چشمانت درآن روز بارانی که هوای تو بدجور دلم را برد وحالا از چشمهای من جز پلک های خیسی نشانی نیست دوباره باران باران باران بارید امروز #علیرضا_ناظمی 1

0 7
1
علیرضا ناظمی
1 دقیقه مطالعه

برمی خیزم شبیه پرنده ای از شاخساران درخت تا در انزوای بی کسی خویش ثمره ای باشم برای عمر به تاراج رفته ام درخت، گیاه، آب، خورشید در رقابت بامن هوا را نفس می کشند بی آنکه بدانند تنها تویی که اکسیژن خالص تنفسی ومن…