خیلی تنهایم شبیه زنی که هنوز نزاییده و دردها احاطه اش کرده اند در شبیخونی نابرابر #علیرضا_ناظمی 2
هوای دلم را پرمی کند از عطر گیسویت هوای بهاری چابهار و پر میشود سبد سفرم با عطر ملیح لبخندتو یارانه چشمهایت و ایمنی مسیرم تکمیل می شود با گرمای وجود تو #علیرضا_ناظمی 2
گوشه ی باز پنجره هوای گر گرفته خرداد عطر گلهای محمدی ومشام معطر من که به نامت سوگند می خورد #علیرضا_ناظمی 1
دریا، ساحل ،آرامش و حظ عمیق دلخواه تو از رقصِ سبد سبد گلهای قرمز وسفید تب تند شکلات داغ سفارشی تو در چهار سوی سفر همجوار با شور حادثه در بلوغ چشمهای من نگاه های ژرف تو واگویه هایی شاعرانه وحقایقی که خاطره شدند #علیرضا_ناظمی…
باغ رؤیاهایمان به بار می نشید آنگاه که درتبسمی ملیح جانبخشی دارند واژه های نگاهت در رزمایش ایثارگونه ی این روزها درپگاهی که به رسمی دیرینه کنار آتش منزل میکنی ومیهمان میکنی مرا به چایی داغی با چاشنی مهرت به قصد همراهی #علیرضا_ناظمی 0
لحظه های بیقرار من درپاگرد سالن با چشمانی ازانتظار لبریز دیده به راه آمدنت داستان ها دارند بیدلتر از کاناپه هایی که مست از بوی قهوه لب کارون می خوانند تا تو بیایی ومن باور کنم احساس های مشترکمان جواب داد ما بی هم نمی…
با آرامشی عمیق بر قالی احساس تکیه زده ای فارغ از هر نت ناموافق زخمه در دست می نوازی نت های دلخواهت را با ساز زندگی ودور می کنی اندوه را از کالبد تن از حوالی خویش از حوالی من #علیرضا_ناظمی 1
دلخوش به همین مقدار کم روبه سوی بهبودی قلب ها با رأفتی همیشگی چشم خود را گشوده به روی دنیای زیبایی ها ومن در ژرفای نگاه او نقشجهانی می بینم شکوهمند واستوار #علیرضا_ناظمی 0
مست از بوی قهوه می نشینم روبرویت و زل می زنم در حدقه چشمهایت ولمس می کنم دستهایت را آرزوهایم را نفس می کشم چقدر نزدیکم به تو وتنهایی چقدر دور است از من فاصله ها را پرکرده حضورت تنها می شویم با هم ویک…
تو با من همسفری همیشه بلکه از همیشه هم بیشتر ای همزاد قصه های من آرامشم را مدیون توام بگذار لطفا… بگذار محکم گره بخورد ریسمان ،عشق ،الفت دوستی ،شفت، همدلی بگذار در هم تنیده شود مهر، عاطفه، ایثار بگذار شور بگیرد چشم های زل…
